محل تبلیغات شما
 

 

 اي بر فراز ابرها نشسته ، اي هبوط نكرده بر زمين، از من پرسيده بودي كه: از آدمها مي ترسم يا نه؟ و من در جوابت اكتفا كردم به نوشتن نه ، نمي ترسم. اما از تو چه پنهان در اين چند قرن كه از آشنايي غريب ما ميگذرد،يك ترس مبهم و شيرين از تو سراغم آمده كه نميگذارد مثله روزهايي كه در غفلت از بودنت مي گذشت از خواب برخيزم، مثل همان روزهاي معمولي سردي كه برودتت زمستان را به مدارهاي گرما مي كشاند! من با كلمات خودم را گرم مي كردم و ايمان داشتم به اين گفته ي نيچه كه ، عشق خطري ست در كمين تنهاترين كس ، و اينكه براي رهايي از گرفتار شدنش بايد هر چه بيشتر خودم را به افسون كتاب ها بسپارم، و در تمامي اين مدت جريان مبهمي را كه درونم احساس مي كردم با نيشخندي به فراموشي مي سپردم غافل از اينكه به قول كريستين بوبن ما هميشه از عشق رنج مي بريم حتي زماني كه گمان مي كنيم از چيزي رنج نمي بريم . من از تو مي ترسم، از حضور قلبي كه براي من خود زندگي ست ، كه در كنارش تمامي كتاب هايي را كه خوانده ام از ياد مي برم ، كه دوري ش آن چنان كه شاملو به درستي گفته است : آزمون تلخ زنده به گوري ست.

 

پ. ن : يك پرسش گراي بودايي  مي گويد : "مرشد سر مريد را براي مدتي طولاني زير آب نگه مي دارد ، رفته رفته حباب هايي كه روي آب مي آيند كمتر و كم تر مي شوند،دم آخر مرشد، مريد را بيرون مي كشد و به او جان تازه مي بخشد: وقتي چنين كه در تمناي هوا هستي در تمناي حقيقت شدي ، آن گاه خواهي دانست كه حقيقت چيست " غياب ديگري همان است كه سر مرا را زير آب نگه مي دارد،من رفته رفته به حال خفگي مي افتم ، هواي اندوخته ام تمام مي شود،، با اين خفقان است كه من "حقيقت" خود را باز به دست آورده و وجه مهارناپذير عشق را به نمايش ميگذارم.

در جستجوي زمان از دست رفته

دستهايي كه جا ماند

رودخانه ها و اقیانوس ها

مي ,كه ,، ,كردم ,تو ,ست ,كه در ,را به ,از تو ,نگه مي ,، كه

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها